کد خبر: ۶۶۲۵۰۶
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۶ 02 October 2018

در این غوغای عطا و جفاها، در این روزگار پَستِ پُست خواهی ها و بی وضو پشت میز ریاست نشینی ها، در این زمانه ی میراث خواری و میراث خواهی برخی سنگرندیدگان و در این عصر سیاست بازی و گردن فرازی برخی دردناچشیدگان، در این سیاهی لحظه های گلوگیر زمین، نامتان روشنای صبح ایثار است، «چفیه» ی به درخت غربت آویخته ی تان هنوز هم آبروی زمین است هر چند برخی ناراستان بیگانه با مشی و مرام تان چشم بر غربت تان بستند ولی اقیانوسی از غیرت، نامتان را موج در موج بر لب دارند و زمزمه گرند.

در حیرتم اگر شما ققنوس های رُسته از آتش نبودید، اگر شما گُردمردان گردان ها نبودید ما امروز در کجای جهان ایستاده بودیم. اگر شما فرزندان خاکی سنگرهای دیروز نبودید، ما با «والفجر» ها و «فتح المبین» و «کربلا» ها و «بیت المقدس» ها بیگانه بودیم. اگر شما نبوید شعله ی غیرت از «شلمچه» زبانه نمی کشید، اگر شما نبودید ما در خندق خفت دشمن اسیر بودیم و «خرمشهر» امروز با نام غیرایرانی اش شناخته می شد و «هویزه» در زیر پوتین های پلید ناپاکان، بهار را از یاد می برد.

شما ثابت کردید با تکیه بر سلاح ایمان و شرف  و بی پشتوانه ی «کرملین» و «مک فارلین» می توانید عزت ایران را پاس دارید. شما ثابت کردید بین «کارون» و «کرخه» تا «کربلا» و «علقمه» راهی نیست. شما ثابت کردید می توان چون چمرانِ بزرگ «دکترا» داشت و بی هیچ ادعایی «مین» و «میگ» را به سُخره گرفت و در «دهلاویه» صاحب کرسی استادی شد.

اگر شما نبودید نفس نخل ها می گرفت، اگر شما نبودید برف «کردستان» سرخی و سرما را نمی توانست هجی کند. اگر شما نبودید هنوز«دهلران» دلهره داشت و «مهران» مُهر بی کسی بر پیشانی داشت. شما ققنوس های رُسته از هر چه آتشید، صنوبران سبز سربرآورده از صخره های روزگار که با هر چه «بهار» نسبت دارید.

هنوز دلتنگ مادری هستم که شب ها با عکس تو به خواب می رود، نامه های دیروز جبهه ات را می بوید، قرآن و تسبیح تو را می بوید و می بوسد، هنوز باور ندارد تو رفته ای آخر او حتی پلاکی از تو ندیده است تا رجعتت را باور کند. می گوید تو هستی، می آیی، سفره را که پهن می کند سهم تو را هم بر سر سفره می گذارد. دلتنگ پدر قدخمیده ای هستم که پرچم سه رنگ ایران را عاشق است و سر را با زحمت بالا می گیرد و هنوز هم افتخار می کند که پدر شهید است. آن خوبِ با «اخلاص» از «اختلاس» هیچ نمی داند، نمی داند «خاوری» چند خاور اموال ایران را برده است و اصلا برایش مهم نیست بداند «زنجانی» کیست ولی او قطعا خائنان به ملت را نمی بخشد، به غارت بردگان بیت المال را نمی بخشد، او هنوز هم نمی داند چرا «تحقیق و تفحص از بنیاد شهید» در مجلس اصولگرای نهم قرائت نشد ولی قطعا آنان که چشم بر این پرونده بستند را نمی بخشد.

هفته ی دفاع مقدس که می آید این ملت با دیدن اخلاص دیروزشما، با دیدن چشم های پرامید شما فرزندان صادق سنگرهای دیروز، با دیدن رنج های شما مردان مرد که 8 سال با دست های خالی حرمت دین و دیارتان را عاشقانه پاس داشتید قامت افراشته و بالابلندتر می شوند.

در این روزگار دوری از خط مقدم، ما راه گم کردگان در میان خط های امروزی، چه قدر به شما، به نام شما و به راه شما مدیونیم. وصیت نامه ی پررمز و رازتان، چون غربت چشمان شما، هنوز هم هزار خرمن صبوری را به آتش می کشد. وقتی به نام متبرک تان می رسم، فکر می کنم در خاطر و خلوتم هزار آفتاب تابیدن گرفته است چرا که شما شهید و شاهدید. در این زمانه ی حسرت و تنهایی های بزرگ و سترگ، نامتان خجسته باد!

در پایان همنوا با شاعر دفاع مقدس استاد «محمدرضا عبدالملکیان» می گویم:

چه مردان سبزی
چه مردان سبزی از آتش گذشتند
چه مردان سبزی در آتش نفس تازه کردند
زمین تشنه
من تشنه
دل های با خویش و با هیچ پیوسته، تشنه
چه مردان سبزی به دریا رسیدند...

 

استاد اسماعیل حسین پور

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار