3 ماه پس از دستگیری معتادان تابلو در مشهد؛ درست کمتر از یک هفته مانده به پایان سال 93 در اقدامی ضربتی عملیات پاکسازی نقاط آلوده و دستگیری معتادان تابلو در مشهد اجرا شد.
آن روز من هم یکی از خبرنگارانی بودم که برای گزارش ماجرا، خودم را به یکی از این مناطق شهر؛ یعنی اسماعیل آباد رساندم.
آنچه میدیدم، صحنه غم انگیزی بود؛ آدمهایی که باید آنان را از کنار دیوارها و از میان زبالهها میگرفتند و سوار خودروهایی میکردند تا برای ترک مصرف به مراکز ترک اعزام شوند.
آن روز در چند منطقه مشهد و از جمله اسماعیل آباد سر و صدا بود؛ از یگان امداد و از ستاد مبارزه با مواد مخدر آمده بودند، خبرنگاران و عکاسان هم آمده بودند و خلاصه جمع شده بودیم تا پاکسازی را به بهترین شکل انجام بدهیم و صد البته گزارش آن را هم همراه با عکس مخابره کنیم.
جامعه چقدر مقصر استآن روز با خودم گمان کردم کی قرار است در کنار این جمع آوریها که اقدامی است ارزشمند، در کنار اعدام قاتلان و سارقان به این مسأله اصلی فکر کنیم که چه اتفاق یا اتفاقاتی سبب میشود که یک نفر به جای زندگی زیر سقف چهار دیواری که حداقل انسان را از گرما و سرما نجات میدهد، زباله نشین میشود و خودش را به جایی میرساند که مواظبیم از چند متری اش هم نگذریم.
آن روز فکر کردم در اینکه این آدمها مثل حیوانات زندگی میکنند؛ من، جامعه من و متولیان چهاندازه نقش دارند و هر کدام از ما برای بهبود این وضع و حل اساسی مشکل چه کرده ایم؟
روزی که تزریق تعطیل شدعصر آن روز دیگر در این مناطق تزریقی انجام نشد، آتشی در کنار دیوارها برپا نشد تا خماری نشئه شود و بچه های معصوم اسماعیل آباد تزریق زنده را - که روزی ابا داشتیم آن را در سریال هایمان نشان دهیم که مبادا راه و رسم استفاده مواد مخدر را ناخواسته آموزش ندهیم- تماشا نکردند و این یعنی یک اتفاق خوب.
دوسه هفته پیش بود که با خودرویم مسیر پشت الماس شرق را طی میکردم و گذرم به اسماعیل آباد افتاد، البته این بار از سمت دیگری آنچه میدیدم همان صحنه های غم انگیز همیشه بود.
دیروز دوباره سری به این منطقه شهر زدم تا ببینم اوضاع تغییر کرده است که دیدم در هنوز بر همان پاشنه میچرخد، با این تفاوت که حالا آنهایی که سرنگ به دست میگیرند، به خیابان اصلی خیام شمالی نزدیکتر شدهاند؛ یعنی تنها در چند قدمی این خیابان در زیر سایه درختان تزریق میکنند، آن هم بدون هیچ نگرانی از عبور آدمهایی که پیاده و یا سواره از این مسیر عبور میکنند. با تماشای این صحنهها حکایت خان و خربزه از ذهنم گذشت و مشخصاً پایان آن ماجرا که نه خانی آمده، نه خانی رفته.
لطفاً پاسخ بدهیددیروز احساس کردم در موضوع جمع آوری معتادان پر خطر نه خانی آمده، نه خانی رفته و حالا به عنوان خبرنگار از مسؤولان امر این را میپرسم که دوستان عزیز طرح جمع آوری معتادان چه نتیجهای داشته است و پس از آن جمع آوری، چه اتفاقی افتاد؟ با گذشت سه ماه برای آنهایی که جمع آوری شدند، در بحث اشتغال چه کردید؟ و انصافاً شما که بعضی از این معتادان را با نام میشناسید، آماری بدهید که چه تعداد از آنهایی که آن روز دستگیر شدهاند، پاک و چه تعداد هم دوباره کارتن خواب شدهاند؟
وسؤال آخر آیا جمع آوری معتادان در آستانه عید و ورود گردشگران به مشهد تنها پاک کردن صورت مسأله نبود؟
عباسعلی سپاهی یونسی