و روی مبلی لم داده با شکمی که نماد سیری ست از چیزی حرف میزند
که پر از هیچی و بیغمی ست...
چیزی نیست
و
طوری نیست
و
تکان دادن سر که مهم نیست زیاد...
و کسی که هوشمندانه سناریوهای در حاشیه پزشکی را کوک میکند به بازی دادن یک هوش تک بعدی آمده است...
هوشی ارتقاء یافته از کنج کتابخانه به جعبه سفارشی نوری...
بازیگر گریم کارگردانی میشوی که روحوضی تبدیل اسطوره ذهنی همدردی به نام پزشک را به یک مرفه بیدرد و بیتفاوت لم داده با مشاطه معصومانه صحنهآرایی کرده است.
نماینده سازی یا سمبلیزم از یک چهره دستساز تا آن را نمونه بقیه پزشکان بیدرد و بیرحمی جلوه بدهی که هیچ چیز برایشان مهم نیست...
تبانی مهلکی بین هوش تکبعدی و هوش خبیث...
اما تعهد ما...
بیدارشدگان/بیزارشدگان
از تمام کسانی که خود را سیبزمینی تصور میکنند و با داشتن مدرک مشترک توهم درک مشترک با ما دارند میشود اعلام برائت کرد...
دقیقاً به همان دلیلی که در تبعیدی خود ساخته و خود خواسته از شبیه اینها بودن تبری بجویی...
این سرنوشت تولی و تبری از قبیلهای ست که نه درد مشترک هستند و نه فریاد زیر آب...
آخ که چقدر دلم میگیرد که هنوز عدهای هممدرک را همکار صدا میزنند،
افتخار میکنم که با اینها همکار نیستم و یک معنای پزشک سابق همینها ست...
انتهای پیام/*