کد خبر: ۹۱۵۶۹
تاریخ انتشار: ۱۸ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۰ 09 September 2015
سازمان های دولتی ایران که به طور ناگهانی پس از سال ها رکود با یورش بی سابقه بازدید کنندگان خارجی روبرو شده اند،به تکاپو افتاده اند.اتریشی ها که دوشنبه شب وارد تهران می شوند،به هیچ عنوان اولین نفرات نیستند،اما عالی رتبه ترین و بزرگ ترین هیئت نمایندگی از سوی غرب می باشند که از ماه ژوئیه در انتظار تکمیل توافق هسته ای با ایران بوده اند تا در اولین فرصت روابط بهتری با این کشور برقرار کنند.

راه حل نظامی، مصالحۀ دیپلماتیک یا کمک های انسان دوستانه: تاکنون دستاوردهای به دست آمده اندک بوده اند
«جنگ را متوقف کنید، ما هم به اروپا نخواهیم آمد». این سخنان کودک سیزده سالۀ سوری خطاب به مأموران پلیس مجارستان در ایستگاه راه آهن بوداپست، این پرسش مجاز را مطرح می سازند که اتحادیۀ اروپا و غرب به منظور پایان بخشیدن به جنگ در جمهوری سوریه که در ماه مارس 2011 آغاز گردید، چه اقدامی می توانند انجام دهند. جنگی که تاکنون 240 هزار قربانی، 4 میلیون پناهنده به خارج از کشور، 7 میلیون آواره در داخل و خرابی های عظیم مادی به همراه داشته و دست کم 250 هزار فرد نگون بخت را که می رود بر تعدادشان افزوده شود، به سوی قارۀ کهن سوق داده است.
جهت حل یا دست کم مهار جنگ داخلی سه گزینه در اختیار می باشد: راه حل نظامی، مصالحۀ دیپلماتیک و کمک های انسان دوستانه. جامعۀ بین الملل در حال حاضر در هر یک از این جبهه ها که وارد عمل می شود با نتایج اندکی روبرو می گردد و باعث به وجود آمدن آمیزه ای از شک و تردید های سیاسی، رقابت های راهبردی و کمبود تعهدات مالی می گردد که دنبال کردن راه حل های امکان پذیر یعنی اعزام نیروهای زمینی، انعقاد توافقی در خصوص انتقال در دوران بعد از اسد یا یک طرح گسترده و به طور کامل هماهنگ شده برای اعطای کمک های اضطراری را نا ممکن می سازند. در این صفحه توضیح داده شده است که به چه دلیل راه حل های ممکن برای سوریه همچنان بیش از حد دور از دسترس باقی می مانند.
کافی نبودن حملات برق آسای هوایی: هیچ کس نمی خواهد نیروهای زمینی اعزام کند
برای اینکه مداخلۀ نظامی با موفقیت همراه باشد باید به نبردهایی پایان بخشد که در حال حاضر حدود 5000 گروه مختلف نظامی از جمله چهار بازیگر اصلی یعنی رژیم بشار اسد، دولت اسلامی (داعش)، ائتلاف اسلامی «ارتش فتح» و ارتش آزادی بخش در آن درگیر هستند. ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا از یک سال پیش یک سلسله حملات هوایی علیه جهادگرایان داعش به انجام رسانده است و معتقد است که این بهترین راه حل تاکتیکی برای دستیابی به پایان جنگ است. لیکن مایکل اوهانلون، کارشناس راهبردی «موسسۀ بروکینگز» واشنگتن تصریح می کند که جهت پیروزی «به نیروهای زمینی نیاز است.» کاروانی از نیروهای ویژه « متشکل از 3000 - 2000 نفر» را که «به سبک حملات برق آسا وارد عمل می شوند» تا در هر کجا به جست و جوی گروه های جهادگرا و تروریست ها بپردازند، تصور کنید. مکس بوت، عرب شناس شورای روابط خارجی چنین شرح می دهد: «لیکن مشکل اینجاست که اوباما به شکست داعش به منزلۀ یک نفع ملی نمی نگرد و متعاقب آن اعزام نیروهای زمینی پیش بینی نشده است.» ریچارد دانات، فرماندۀ سابق ستاد مشترک ارتش انگلیس موافق اعزام «دست کم 5000 نفر است» لیکن کامرون، نخست وزیر این کشور این سخن او را نشنیده می گیرد زیرا نه تنها در آمریکا بلکه در اروپا نیز رهبری وجود ندارد که حاضر باشد یک مداخلۀ زمینی را هدایت کند. روزا بروکس، مقام ارشد پنتاگون تا سال 2011، چنین می گوید: «در چنین شرایطی همچنان به حملات برق آسای هوایی ادامه خواهیم داد لیکن این امر همان تأثیر مداخلۀ ناتو در کوزوو را خواهد داشت یعنی نجات جان سربازان خودمان بدون آنکه جلوی کشتار مردم غیر نظامی را بگیریم.» با توجه به اینکه غرب قصد ندارد سربازانی را برای پایان بخشیدن به جنگ داخلی اعزام کند، فرضیۀ دیگر این است که کشورهای منطقه دست به این کار بزنند. عبدالله، پادشاه اردن بارها گفته است که «نوبت ماست که این کار را بکنیم» و وزیر خارجۀ عربستان سعودی صحبت از «نیروهای زمینی» کرده است لیکن همه چیز همچنان روی کاغذ مانده است. تنها کشوری که در سوریه نظامی دارد، ایران است: نیروی القدس از اسد حمایت می کند. اما این امر فقط باعث طولانی تر شدن جنگ خواهد شد.
موافقت با دولت وحدت لیکن در خصوص سرنوشت اسد میان رهبران اتفاق نظر وجود ندارد
راه حل دیپلماتیک می تواند از تشکیل یک دولت انتقالی بگذرد. در این خصوص، میان روسیه که همراه ایران حامی رژیم دمشق است و کشورهایی که از گروه های شورشی حمایت می کنند، یعنی آمریکا، کشورهای اروپایی، عربستان سعودی، قطر و ترکیه اتفاق نظر وجود دارد. لیکن در خصوص بقیۀ مسائل به طور کامل اختلاف نظر وجود دارد زیرا همان گونه که جولین بارنز دیسی از شورای روابط خارجی اروپا به اجمال می گوید، «مشکل اصلی سرنوشت بشار اسد است.» مسکو و تهران می خواهند کاری کنند که بر مسند قدرت باقی بماند، بقیۀ کشورها سرنگونی او را دنبال می کنند. همان گونه که ژوزف باهوت از بنیاد کارنگی می گوید این امر بیانگر آن است که به چه دلیل روسیه و ایران به قول خودشان «در این لحظه تنها کشورهایی هستند که در تلاش های دیپلماتیک به نقش آفرینی می پردازند.» لیکن وی خاطرنشان می سازد که تلاش مربوط به قبولاندن هر نوع بقاء یا تمدید این رژیم به آنکارا، ریاض، واشنگتن و بروکسل «در نهایت با شکست روبرو خواهد شد» زیرا با توجه به اینکه نیمی از خاک سوریه در دست خلافت داعش است، «این کشور اکنون دیگر وجود ندارد.» مشکل اسد، دوئل میان قدرت های منطقه ای را در خود نهفته دارد: تهران او را برای تضمین برتری طلبی اش در محدودۀ جغرافیایی بغداد تا بیروت اجتناب ناپذیــر می داند در حالی که ریاض قصد دارد آن را سرنگون سازد تا به طور دقیق مانع از آن گردد که با چنین پروژۀ راهبردی روبرو گردد. امیل هوکایم، عرب شناس از موسسۀ بین المللی مطالعات راهبردی لندن می افزاید البته این همه چیز نیست زیرا «اکنون دیگر در سوریه فرقه های مسلح محلی بسیار متنفذتر از قدرت های منطقه ای هستند زیرا فقط نبردهای منفرد در خاک این کشور روی عوامل تشکیل دهندۀ بحران تأثیرگذار می باشند.» دانیل سرور، سیاست شناس دانشکدۀ مطالعات پیشرفتۀ بین المللی دانشگاه جان هاپکینز می افزاید: «با حضور دستکم 5000 گروه مسلح پیکار جو که در جنگ با یکدیگر هستند می توان کار اندکی انجام داد، اپوزیسیون از هم پاشیده است و پیکارجویان جهادگرای خارجی بر سر راه هر گونه توافق احتمالی سنگ اندازی می کنند.» بدین معنا که حتی اگر قدرت های بزرگ به توافقی در خصوص دوران بعد از اسد دست یابند، به سکوت واا داشتن سلاح ها کاری بس دشوار خواهد بود.
کاهش ناگهانی کمک ها به فرار به سوی اروپا دامن می زند
دشواری در پیشروی به سوی راه حل نظامی یا مصالحۀ سیاسی، فوریت کمک های بشردوستانه را به منظور امدادرسانی به مردم غیر نظامی که گرفتار جنگ شده اند، آشکار می سازد: این ها ممکن است تأثیر خشونت ها را مهار سازند لیکن آنچه در سوریه و کشورهای همسایۀ آن رخ می دهد از بی تأثیر بودن مداخله هایی حکایت دارد که به کار گرفته شدند. به عقیدۀ دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل متحد (Ocha) از 17 میلیون تبعۀ سوریه 12 میلیون نفر به کمک نیاز دارند، 6/7 درصد آوارگان داخلی و 1/4 درصد نیز به خارج از کشور گریخته اند. «طرح پاسخ راهبردی سازمان ملل» برای این اجتماع انبوه افراد نگون بخت در حدود 3 میلیارد دلار پیش بینی می کند که البته از این مقدار کشورهای اهدا کننده تنها یک سوم آن را واریز کرده اند. علاوه بر نبود منابع، کمبود ابزار هم وجود دارد: کاروان های سازمان ملل که غذا برای مردم در مناطق تحت محاصره از روستاها گرفته تا شهرهایی چون حلب حمل می کنند، به ندرت وجود دارند و این امر وضعیت اضطراری را افزایش داده و مردم را وادار به فرار می کند. به این مسأله آنچه در کشورهای همسایه رخ می دهد نیز افزوده می شود. کشور اردن که پذیرای 630 هزار آواره معادل 9 درصد جمعیت است، از یک سال پیش مرزهایش را بسته است زیرا بیم آن دارد که اردوگاه های زعتری و ازرق به کانون جنگ و نزاع میان گروه های سوری رقیب تبدیل شوند.
در لبنان نیز که تعداد 2/1 میلیون نفر معادل 26 درصد جمعیت به آن پناه یافتند، از ماه ژانویه، رژیم روادیدی صادر نموده که مانع ورود بسیاری از افراد می شود. این مسأله ترکیه را به تنها راه فرار باقیمانده بر اثر جنگ مبدل می سازد. آنکارا پذیرای 8/1 میلیون پناهجو می باشد که 10 درصدشان در اردوگاه های جنوب این کشور مستقر می باشند و تاکنون 6 میلیارد دلار هزینه کرده است و از جامعۀ بین الملل تنها 300 میلیون دلار دریافت کرده است. بیروت و امان بیشتر دچار مشکل هستند. ژان کلود جانکر، رئیس کمیسیون اروپا اذعان می دارد: «ما به اردن و لبنان وعدۀ 7 میلیارد یورو کمک را داده بودیم. از این مقدار ما کمتر از سه میلیارد دلار در اختیار این کشورها قرار دادیم.» پائولو پین هیرو، رئیس کمیسیون تحقیق سازمان ملل در خصوص سوریه چنین نتیجه گیری می کند: «کاهش تلاش های مربوط به محافظت از پناهجویان و کمک به آنان منشأ مهاجرت گروهی به اروپا به شمار می آید

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار